اینهمه آشفته حالی اینهمه نازک خیالی **ای به دوش افکنده گیسو از تو دارم
این غرور وعشق ومستی خنده بر غوغای هستی
این تو بودی کز خواندی به من درس وفا را
این تو بودی آشنا کردی به عشق این مبتلا را
من که این حاشا نکردم از غمت پروا نکردم
دین من دنیای من از عشق جاویدان تو رونق گرفته
سوز من سودای من از نور بی پایان تو رونق گرفته
من خود آتشی که مرا داده رنگ فنا می شناسم
من خود شیوه نگه چشم مست تو را می شناسم
دیگر ای برگشت مژگان از نگاهم رو مگردان
:: برچسبها:
بیاد اسطوره های هنر,
|